من همان مرغ عرش آشیانم
طایر گلشن لا مکانم
راز نه پرده آسمانم
آگهم سر غیب جهان را
ذره ای زیر این نه سپهرم
دل فروزنده چون ماه و مهرم
پروردیار خورشید چهرم
تا بیارایم این داستان را
دوش در نزد او باختم دل
جز وی از جمله پرداختم دل
آینه روی او ساختم دل
عاشقم روی آن دلستان را
پاک چون عیسی از نقش و رنگم
مهر ورزم نه با کس به جنگم
عاشقم فارغ از نام و ننگم
حیرت از رندیم آسمان را
شمع وش در رهش سوختم من
برق سان گیتی افروختم من
مشتری گشت و بفروختم من
بر بهشت رخش جسم و جان را
برتر از این معلق اساسم
ماورای عقول و حواسم
برچسب : نویسنده : fayegheh42o بازدید : 160