نور

ساخت وبلاگ

نور, هميشه پرتو مى افشاند, دست افشان و پاى كوبان, گيسو مى افشاند.
نور, در مشرق جانها جاى دارد, فرمان مى راند, تيغ مى كشد و سپيده مى گشايد.
نور, در هيچ جانى غروب نمى كند, اين جان است كه به آستان نور بار نمى يابد.
راه نور را از هر سوى ببندى, از ديگرسو, و سوهاى ديگر, پرتو مى افشاند.
پرتوافشانى, رسم و راه نور است, آيين و مرام آن.
شبهاى ديجور و ديرپا, روزهاى سياه و غبارآلود, در برابر نور, ناپايدارند.
نور, به زمين نمى افتد و سر بر خاك نمى گذارد, آسمانى است, اين زمين است كه سر بر آستان آن مى گذارد.
نور از ديار جانها نمى كوچد, اين جانهايند كه از ديار او مى كوچند و سر بر آستان مرگ مى سايند.
نور, هميشه سريرنشين است و بر قلّه ها مى شكفد, زبانه مى زند, شعله مى كشد.
نور را نمى شود به خاك افكند, خنجر بركشيد و گلويش را بريد و يا بر دارش كرد و بر مرگش هورا كشيد.
تنها نابخرد مردمان, به رويارويِ با نور برمى خيزند و نردبانى بلند از جهل مى گذارند و بالا مى روند, تا قلب آن را بشكافند.
قلب خورشيد را نمى شود شكافت كه شكافته است و نورفشان.
ناى نور را نمى شود بريد كه بريده است و خون چكان.
همه دنيا, جاى جاى آن, كران تا به كران آن, هستى, جانِ هستان ,كرانه آن است و برآمد نگاهِ آن.
هستى, هسبَند اوست و او, هسبَند هستى. اين شيدايى را پايانى نيست. تا او هست, اين هسبندى برپاست.

نور حق...
ما را در سایت نور حق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fayegheh42o بازدید : 165 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 18:14